مینویسم از غروبم از سقوطِ هفت هزار سالاز افولِ یک تمدن مرگِ شعر شکستنِ بالمینویسم از جوانی از رگِ سبزِ گذشتهاز تبِ کوهِ دماوند ، از کتابِِ نانوشتهرنگٍ این سالهایِ آخر رنگِ نسلِ
بوفِ
کورِمثلٍ خودکشیِ صادق از غمِ مرگِ غرورِزیر پاهایِ تو هستم ، تو منو زنده نگه داراز تو شعرٍ قرن پنجم رستم قصه را بردارتو منو زنده نگه دار ، من هویتِ تو هستمخاکِ سُرخِ وطنم که از سکوتِ تو شکستمرنگ این سالهایِ آخر رنگِ نسلِ بوفِ کورِمثلِ خودکشیِ صادق از غمِ مرگِ غرورِمن صدایِ رنگٍ سُرخم یه نوشته رویِ دیوارحرفِ هر کتابِ سوخته، تو منو زنده نگه دارتو منو زنده نگه دار رویِ کاغذ هایِ پارهبا قلم هایِ شکسته تویِ حبسِ هر ستارهتو منو زنده نگه دار در شبِ قهرِ سپیدهبا یه آهنگٍ حماسی رویِ آخرین اسیرِتو منو زنده نگه دار زیر استبداد و آوارتو منو زنده نگه دار با ترانه هایِ بیداررنگٍ این سالهایِ آخر رنگِ نسلِ بوفِ کورِمثلِ خودکشیِ صادق از غمِ مرگِ غرورِرنگ این سالهایِ آخر رنگِ نسلِ بوفِ کورِمثلِ خودکشیِ صادق از غمِ مرگِ غرورِ به سراغ من اگر می آیید . . .!...
ما را در سایت به سراغ من اگر می آیید . . .! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : kamranmohammadzadeha بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 1 آبان 1401 ساعت: 17:05